بیم و امید خانواده های دریانوردان نفتكش ایرانی
سوختن در آب، غرق شدن در آتش!
لوازم فلزی: چشم انتظار نشسته اند تا سمفونی آب و آتش تمام شود و بار دیگر در آغوش بگیرند عزیزی را كه راهی آب كردند اما باید از دل آتش پیدایش كنند. داغ اشك بر چشم هایشان نشسته و سردی انتظار بر صدایشان خش انداخته... گله دارند از صدای فریادی كه به گوش نرسید.
به گزارش لوازم فلزی به نقل از ایسنا، گم می شوی در نگاه مادری كه چشم انتظار پسرش یخ زده از غم و در شعله های آتش چشم های دختری كه با گریه نام پدرش را فریاد می زند... نفس كم می آوری وقتی می گویند نفس های عزیزمان در آتش تمام شد... می خواهی سهم هوایت را ببخشی كه نفس شود، می خواهی امید شوی تا نگاهشان رنگ زندگی بگیرد... می خواهی دریا را به آغوششان بریزی...
نوشدارو پس از مرگ سهراب
شصت ساله به نظر می رسد، دو عزیز در نفتكش داشته، پسرش حسین جهانی هل آباد، افسر دوم و عروسش ساغی فعال. گریه می كند و با هق هق می گوید: پسر من قهرمان ملت است. برای عروسم ناراحت هستم.
گله دارد از عدم همكاری دولت چین، با گریه ادامه می دهد: دولت چین به ما ستم كرد، روز اول هیچ اقدامی نكرد؛ نوش دارو بعد از مرگ سهراب آوردن به چه درد ما می خورد؟ چینی ها دل بخواهی كار كردند. ژاپنی ها با جدیت كار را دنبال می كنند. اگر این كشتی برای كشورهای دیگر بود چه بلایی به سر چینی ها می آوردند؟
پدر افسر دوم نفتكش سانچی ادامه می دهد: حسین فرزند من نیست بلكه فرزند ۸۰ میلیون ایرانی است. متاسفانه این خبر به خوبی رسانه ای نشد و كمك رسانی هم خوب نبود. پس از یك هفته اعزام كشتی آتش خوار به چه درد می خورد؟ اگر روز اول امدادرسانی می شد بهتر از روز دوم جواب می داد. ۳۰ نخبه و جوانی كه برای كشورشان صادقانه فعالیت می نمایند چه شدند؟ چین به ما ستم كرده است، والسلام. ما آخر خط را خوانده ایم. اگر این اقدامات از ابتدا انجام می شد نتیجه اش بهتر از این بود.
نمی دانیم عزیزمان در آتش می سوزد یا در آب خفه شده
بی مقرر است، با گریه و گلایه می گوید: بابای من ۳۰ سال برای این مملكت زحمت كشید. حرف من این است كه ۳۰ نفر برای یك مملكت كوشیده اند، الان برای ۳۰ نفر یك مملكت باید تلاش كند.
صدای فریاد دختر عبدالغنی سامری _ سرملوان نفتكش_ گوش آسمان را خراش می دهد... با گریه و فریاد ادامه می دهد: یكی سرش را روی بالش می گذارد و می میرد می گوییم تمام شد و رفت. ما نمی دانیم عزیزمان در آتش می سوزد یا در آب خفه شده است. نمی دانیم اكسیژن در موتورخانه هست یا نه. اكسیژن چند روز می تواند در موتورخانه باشد؟ می گویند بار كشتی میعانات گازی است. من شیمی خوانده ام، می گویم به من بگویید این میعانات گازی چیست؟ می گویند فوم هماهنگ كرده ایم و از كل دنیا فوم می برند اما اگر فوم بریزیم كشتی سنگین و غرق می گردد. می گویم این شرایط فرقی با غرق شدن كشتی ندارد. نه فقط پدر من حتی بنگلادشی هایی كه در نفتكش بودند برای من عزیز هستند. آنها هم خانواده دارند و برای خانواده هایشان عزیز هستند.
صدای پر از گلایه اش بوی غم می دهد: تكلیف ما باید روشن شود. این همه در ایران از چین می گویند، همه درآمد چین از ایران است. همه جنس های ما چینی است یعنی هیچ كس حرف دل ما را به دولت چین نمی رساند؟ فقط می گویند محیط زیست نباید آلوده شود. من می گویم اگر چین پول می خواهد پول بدهیم. بابای من ۳۰ سال برای این كشور زحمت كشید. همه نفت كشور را جابه جا كرد. حرف من این است كه ۳۰ نفر برای یك مملكت كوشیده اند، اما برای ۳۰ نفر یك مملكت نمی تواند تلاش كند؟ الان هم كه نفتكش به آب های ژاپن رفته است پس چه كار باید كرد؟ از ژاپن كجا می خواهد برود؟ فریاد كنان می گوید: من فقط می گویم غنی صدای من را نمی شنوی؟ صدای پسرت را نمی شنوی؟ صدای مامان را نمی شنوی؟ اگر مقرر است بابایم بسوزد ای كاش من هم همراهش بسوزم.
من به زنده بودن برادرم ایمان دارم
برادر مهندس فرید محبی ـ سرمهندس نفتكش سانچی ـ قاطعانه بر زنده بودن بردارش تاكید دارد و می گوید: من خلبان هستم و همه شرایط اضطراری را می شناسم، واقعا از تیم چینی كه به محل حریق اعزام شده گله مند هستم، چون به نظر من كوتاهی می كنند. امروز روز هشتم حادثه است. از دولت چین گله دارم كه چرا در ابتدا به دنبال جعبه سیاه رفتند. مگر جان عزیزان ما مهم نیست؟ جعبه سیاه به چه درد ما می خورد؟ الان كه شرایط كشتی تثبیت شده چرا هیچ اقدامی نمی كنند؟ پس چرا در حادثه پلاسكو به آتش رفتیم و این همه قربانی دادیم، مگر دریانوردان عزیزان ما نبودند؟
وی ادامه می دهد: برادر من ۱۷ سال برای كشور زحمت كشیده است پس چرا این همه كوتاهی كردند؟ ما انتظار داشتیم روز اول یا روز دوم پای صحبت های ما بنشینند. تیم عملیاتی باید سریع تر وارد موتورخانه شود. من ایمان دارم برادر من هنوز زنده است. پیكرهایی كه پیدا شده اند در آب بوده اند.
چرا دنیا به داد ما نرسید؟
به سراغ همسر احسان ابولی قاسم آبادی– افسر دوم كشتی ـ می رویم. در ابتدا آرام است. می گوید "شیون بلد نیستم". از آخرین تماسی كه با همسرش داشته می گوید؛ از قول همسرش كه سه هفته دیگر به خانه بازمی گردد... نگاهش در نگاهت گم می گردد اما صدایش را می شنوی كه می گوید: خواهشی كه دارم این است كه برای تجسس فقط كشتی را در نظر نگیرند، ممكن است به داخل كشتی بروند و مشخص شود كه در موتورخانه نمانده اند. قایق نجات كشتی به آن بزرگی كجاست؟ من خودم سوار كشتی شده ام و می دانم قایق به آن بزرگی با رنگ نارنجی امكان ندارد گم شود. خواهش من این است كه بگردند و این قایق را پیدا كنند.
به گریه می افتد و ادامه می دهد: من تا كی باید انتظار بكشم؟ من نمی توانم داد و شیون كنم فقط می گویم بگردید و عزیزان ما را پیدا كنید. فقط به موتورخانه اكتفا نكنید. تا دیشب می گفتم امیدوارم همسرم در موتورخانه باشد. امروز به من می گویند دعا كن در موتورخانه نباشد. اگر باشد خفه می گردد. دعا كن در قایق نجات باشد. چرا دنیا به داد ما نرسید؟ هفت روز گذشت و دنیا صدای ما را نشنید پس از هفت روز برای صحبت آمدند كه چی بشود؟
نفس های عزیزانمان تمام می شود
توان ایستادن ندارد، در بین هق هق هایش جمله "فقط خدا می تواند معجزه كند" را می شنوی...
با گلایه می گوید: من روز دوم به مسئولین گفتم اگر روز دوم، روز سوم شود دیر می گردد نفس های آنها تمام می گردد. این افراد عزیزان ما هستند. احسان من مظلوم بود... هر ظلمی كه بهش می شد فقط نگاه می كرد... د. حق اش نیست كه نفس اش حبس شود. پیش چه كسی باید التماس كنم كه پیدایشان كنند؟ باید قایق نجات پیدا شود... من هیچ چیزی نمی خواهم فقط احسانم را پیدا كنید... د. احسان من معصوم و بی گناه است. من شش سال با احسان زندگی كردم و صدایش را نشنیدم. یكبار با من بحث نكرد. پیش از حادثه به من زنگ زد و گفت عزیزم، دو روز دیگر به كره می رسم و بهت زنگ می زنم... مبادا غصه بخوری... ی. تو را خدا به دادشان برسید. انتظار ما را خسته كرده...
امیدم به كه باشد؟
همسر سرملوان كشتی است. رنگ به رخ ندارد اما گریه نمی كند، با لحنی قاطع می گوید: آیا با صحبت های ما كاری انجام می شود؟ اگر قرار بود كاری صورت گیرد در این هشت روز انجام می شد. یك فیلم از آتش كشتی نمی توانید بگیرید؟ به داد ما برسید. هشت روز است كه نه روزمان روز است و نه شب مان شب است.
ادامه می دهد: شوهر من در كشتی سرملوان است. امید ایران و چین به شوهر من است. من امیدم به كی باشد؟ مشخص نمی باشد شوهر من در موتورخانه است یا آب یا آتش. هنوز هیچ خبری به ما نداده اند. یك هفته است اعلام نموده اند یك پیكر پیدا كرده اند، اما هنوز نتوانسته اند هویت این پیكر را شناسایی كنند. امروز خبر دادند دو پیكر دیگر پیدا شده است، چرا خیال ما را راحت نمی كنند؟ خسته شدیم از انتظار. وزیر كار به من قول داد كه ما را به چین ببرد.
اگر آتش مهار شود كه من هم می توانم وارد كشتی شوم
از وضعیت عملیات اطفای حریق و تجسس گلایه می كند و توضیح می دهد: می گویند كشتی باید خنك شود و آتش مهار شود. اگر آتش مهار شود كه من هم می توانم وارد كشتی شوم. عزیزان ما داخل كشتی هستند و نمی دانند چند روز گذشته. اگر اكسیژن هم داشته باشند تا حالا تمام شده است. طاقت و صبر ما هم تمام شده است. خواهش می كنم به داد ما برسید. از دولت خواهش می كنم به داد ما برسد. ۳۲ خدمه چه ایرانی چه خارجی مفقود شده اند. آتش ساختمان پلاسكو با آن عظمت را خاموش كردید. یك كشتی را می گویید باید خنك شود؟ من بچه جنگ هستم. می دانم جنگ چه بوده است آتش آسمان را گرفته بود، اما باز هم توانستیم خودمان را نجات دهیم. یك فیلم درست و حسابی به ما نشان نمی دهند. باید به چه امید داشته باشم؟
ما جوانان مان را می خواهیم...
مادر است و هیچ چیز جز قامت بلند بالای پسرش را نمی خواهد... از سكوت برخی وزرا گلایه می كند و می گوید: چرا برخی در این هشت روز در این مورد صحبت نكردند؟ چرا كوتاهی كردند، چرا نیروهای ایرانی اخیرا به محل اعزام شدند؟ از ابتدا كه می دانستند فاصله ایران تا چین چقدر زیاد است؟ چرا هیچ اقدامی نكردند؟ چرا سه روز اول هیچ اقدامی نشد؟ صداوسیما از برف و باران خبر منتشر كرد، اما هیچ خبری از آتش گرفتن نفتكش منتشر نشد؟ جان این ۳۲ نفر ارزش نداشت؟ به كدام دردمان بنالیم... ادامه میدهد: فرزندان ما در آب و آتش گرفتار شده اند. پسر من حامد بهاری در نفتكش بوده است. من ۳۱ سال برای پسرم زحمت كشیدم. رسانه ها اعلام می كنند كه جنازه پیدا كرده اند عزیزان ما شهید هستند جنازه نیستند. هشت روز است كه می گویند رایزنی می نماییم.
باید به چین فشار سیاسی وارد می شد
در این میان برادرخانم كاپیتان كشتی_ مجید قصابی عروجی_ از وضعیت پیگیری وضعیت نفتكش از جانب مسئولان گلایه می كند و می گوید: سوال من از مسئولان این است كه در این چند روز نتوانستند تماسی با نخست وزیر چین بگیرند؟ اگر تماسی گرفته می شد و فشار سیاسی وارد می شد این مشكل ۱۰۰ درصد برطرف می شد. همه مراودات سیاسی و اقتصادی ایران با چین است. دولت چین در این مورد كم كاری كرده است.
جگر ما را آتش زدند
همچنین خواهرزن افسر سوم كشتی، میلاد عنایتی_افسر سوم نفتكش_ می گوید: ما دیدیم كه شركت ملی نفتكش همه تلاش خویش را كرد، فاصله زمانی از ایران تا چین بسیار زیاد است. روز چهارم از ایران به سمت چین حركت كردند تا مجوزهای لازم را بگیرند شد روز ششم. وقتی هم كه رسیدند راهشان ندادند، یعنی در مملكت ما هیچ كس نمی داند چه كسی را برای پیگیری اعزام كند؟ جان این ۳۰ نفر برایشان اهمیت نداشته؟
وی از عملكرد رسانه ها انتقاد می كند و توضیح می دهد: رسانه ها زمانی كه پیكر یكی از پرسنل پیدا شد از واژه جسد استفاده كردند چرا؟ جگر ما را آتش زدند. صدا و سیما در چهار روز اول هیچ خبری منتشر نمی كرد. رسانه ها پس از هشت روز كنار ما آمدند. زمانی كه پلاسكو آتش گرفت از روز نخست ثانیه به ثانیه از وضعیت آتش سوزی خبر منتشر می شد، اما دریانوردانی كه داخل نفتكش هستند چه شدند؟ آنقدر وقت تلف كردند تا این افراد در آنجا خفه شوند. امروز كه چینی ها نیم ساعت به داخل نفتكش وارد شدند دنبال نخستین چیزی كه گشتند جعبه سیاه بود. ما انتظار داشتیم عزیزان ما را در كشتی پیدا كنند. دو پیكر دم دست شان بود و همراه خود خارج كردند. چرا مسئولان ما به دولت چین فشار نمی آورند؟ ایران این همه نیرو دارد اگر نمی خواهند نیرو بفرستند ما را بفرستند خودمان داخل كشتی می شویم. یك هفته است فقط به ما می گویند منتظر باشید. ما دیگر تحمل نداریم.
چرا از پرسنل كشتی مقابل سوال نشد؟
داماد میلاد عنایتی – افسر سوم كشتی_ هم از انجام نشدن اقدامات لازم گلایه می كند و می گوید: سوالی كه از روز اول مطرح كردیم این بود كه چرا یكبار از پرسنل كشتی مقابل سوال نشد و با آنها مصاحبه نكردند؟ این افراد شاهد عینی حادثه بودند. پس چرا از آنها سوال نشد كه چه اتفاقی افتاده است. هیچ خبری از كشتی چینی نیست. هیچ كس به این سوال جواب نمی دهد...
آنچه شرح شد خلاصه ایی از قصه پر غصه مفقود شدن دریانوردان ایرانی در محلی بود كه همین قشر از آن بعنوان مثلث برمودا یاد می كنند. دریانوردانی كه كم تر از آنان یاد شده است و آخرین نگهبانان طلای سیاه كشور هستند.
خانواده این افراد سال هاست به چشم انتظاری خو كرده اند اما اینبار همه چیز متفاوت می باشد...
گزارش از خبرنگار ایسنا، پونه ترابی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب